تقدیم به قضاتی برای تمامی فصول (۱)

ـــــــــــــــــ

پیشگفتار

 

 

از وقتی معنای کلمه « تحریر » را فهمیدم ، علّت عشق به نوشتن خویشتن را عمیقتر درک کردم . در واقع آزاد سازی بهترین تعبیری است که می توان برای این مفهوم در نظر گرفت . واژه هایی چون کتابت ، مرقوم کردن ، رقم زدن ، نبشتن ، قلم زدن و امثال آن تنها تصویری از فعل و انفعالات مادی مربوطه را ارائه می کند . در این رویکرد آنچه مورد توجه قرار می گیرد ردّی است که از ابزار نویسندگی بروی کاغذ باقی می ماند، نه محتوای مقال و دقیقاً در همین جا است که تفاوتها آشکار می شود . بین تفکری که با سیالت جوهر و از مجرای قلم راه خود را از محبسی خاکستری که در آن محبوس بوده به دنیای رنگها جسته ،با خطوط مختلفی که بی اتصال با مرکز و صرفاً با عمقی به اندازه مشت در بر گیرنده وسیله کتابت منقوش شده تفاوت بسیاری وجود دارد .

 

 مقدمه :

شروع کار قضاوت با همه اعتماد بنفسی که داشتم چندان ساده نبود . در زمان دانشجویی دوره کارشناسی حدود یکسال در آگاهی کار آموزی کردم و کمی بیشتر نیز در یکی از دفاتر اسناد رسمی اشتغال داشتم . مدتی بعد به مجالست با وکلا پرداختم و به طرق مختلف با کار قضایی نیز دورادور آشنا شدم . دوسال خدمت سربازی را هم بعنوان افسر وظیفه و در قسمتهایی چون مدیریت قضایی لشکر و یا دفتر حمایت از رزمندگان خدمت کردم و بعد از ان بلافاصله کارشناس حقوقی یک دو شرکت تجاری شدم که روی هم رفته تجربه خوبی بنظر می رسید . با این اوصاف ظاهراً حق داشتم خود را مجرب تر از همکارانی بدانم که بعنوان اولین تجربه کاری یا اداری خویش وارد این شغل شده بودند ، امّا حقیقت این بود که اطلاعات مزبور همانقدر فایده داشت که شناخت فن شنا برای غریق طوفان گرفته در میان اقیانوس !

مشکل عمده دوران تحصیل ما تقریباً حل شده بود . زمانی کتب حقوقی موجود در کشور منحصر به چند جلد کتابی بود که توسط افرادمعدودی تألیف و در صورت تقاضا تجدید چاپ می شد ، امّا حالا بازار کتابهای حقوقی از رونق خاصی برخوردار بود ، با این حال هنوز هم بعضی از ورشکستگان به تقصیر با آهی نوستالژیک از روزگاران تک صدایی گذشته یاد می کردند . برای رفع کمبودهای علمی و عملی ام به کتابفروشیهای تهران مراجعه کردم . میدان انقلاب عصاره ایران زمین است . تک تک مغازه ها و انتشاراتیها را زیر و رو کردم . به لحاظ علمی وضعیت نسبتاً خوبی وجود داشت ، پس کیسه ام را از این بابت پر کردم ولی جستجو برای نوشته ای که راهبردی عملی رافرارویم بگشاید چندان مثمر ثمر نبود . معدود محصولات موجود انتظاراتم را بر آورده نمی کرد . همان جا تصمیم گرفتم روزی از روزها قدمی در این راه بر دارم . طی تقریباً 7 سال کار قضایی کتابهای زیادی را در ذهنم منتشر و توزیع کردم ولی کثرت بیش از حد مشغله هیچگاه نگذاشت آرزوی تحریر آنها تحقیق یابد . مشکلات متعددی وجود داشت که کمترین آنها کمبود همت بود . بعد از چند سال با رایانه و کاربرد آن آشنا شدم و با لطبع و به تبع آن پا به دنیای مجازی اینترنت گذاشتم . مدت کوتاهی که گذشت پدیده ای بنام وبلاگ نویسی توجهم را جلب کرد و ماجرا از همین جا آغاز شد . تجربیات کاری را با لحنی داستان گونه و شبیه به تعریف خاطره و با قصد آموزش دانشجویان و کار آموزان تحریر کردم . ابتدا خوانندگان چندانی نداشتم ولی کم کم نه تنها مشتریهای خاص اینترنتی خود را یافتم بلکه با چاپ تقریباً هر هفته این نوشته ها در نشریات محلی _ عل الخصوص هفته نامه « فجر » _ توانستم راه خود را روشنتر ببینم . کمترین فایده اینکار ایجاد همتی بر ادامه روندی که در پی گرفته بودم بود تا به اینجا رسیدم . در حال حاضر هم علاوه بر آنچه گفته شد با این نیت مجموعه حاضر رابه چاپ رساندم که در تولد نهضتی حقوقی که فعلاً مراحل جنینی خود را طی می کند نقشی لااقل به اندازه یک سلول داشته باشم .
 (۱) فیلمی به همین نام

 

 پورنگ مکوندی

از مقدمه کتاب قاضی